تقديم به داداش عزيزم
Hasan-Arvin
احتیاج دارم به یه خوشحالی از ته دل
به خندیدن بدون مکث
بدون مصرف جنس
به نور بیرون این دیوار
این روزا احتیاج دارم به قبلاهام و دیوونه بازیام
به همکلاسیام احتياج دارم
احتیاج دارم بگی حق نداری بری وایسا با هم بریم
بگی مراقب باشم موقع رانندگی
قرض اگه خواستم ازت راحت بدی
احتیاج دارم به تو به گفتن از حالم به تو
انقدر دست گل آب بدی بگم
نه تو آدم بشویی نه من آدم بشو
احتياج دارم بریم یه ماه شمال باشیم
بعد از جنوب دراییم
اصلا احتياج دارم بریم دیگه نیاییم
یه چند ماه از زندگی رسید نخواییم
کرکره دکونو بکشیمش بشینیم
حرف بزنیم ببینیم حرف کی تو دل کیه
کدوممون گیر چیه کی گیر بدهيه
کی میتونه از اون یکی یه دستی بگیره
من تو ما اگه هممون بخوایم
خاک میکنیم هرکی زدمون به خاک
اون موقع ماییم هرچی دلمون بخواد ما
_aMin_
احتیاج دارم بهم اعتماد کنی بدون امضا همین
بهت همه گندامو بگم بشنوی و یه دونه چرا نگی
اگه رد اشکو تو چشام زدی یه جوری که خورد نشم بیوفته نگات زمین
بزار ما فکر کنیم به چشمت آدمیم
حتی اگه نیست و مهمون فلاکسمی
بهت احتیاج دارم بیا لاقل وقتی خوشحالم بیا
تا از پشت بوم نیوفتادم بیا تا وقتی وقت دارم باشم بیا
بیا دست بنداز دور گردنم بلند بخند به جوک مسخره ام
انقدری خاطرمو جمع کن از خودت
ببینم بهتر شی از دید همسایه ام
شاید اصلا احتیاج نشد احتیاج نداشتم احتیاج نبود
خانواده بودو سلامتی و بودو یه خورده پول بود و رفیقا تموم
شاید اصلا خدا بخشید دیگه مرگ بر گفتنامونو نشنید
دیگه هیچ جا نلرزید هیشکی نبود بگه نون تو سفرش نیست
من تو ما اگه هممون بخوایم
خاک میکنیم هرکی زدمون به خاک
اون موقع ماییم هرچی دلمون بخواد ما
_aMin_