درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها
درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها
درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها
درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها درمانده از این دنیا من بی تو و تو تنها تو گم شده ی صحرا من تشنه ی گشتن ها من خسته ی رفتن ها تو قفل ِهمه درها من ریشه ی این خاکم تو لحظه چیدن ها بوییدن و بگذشتن از باغ اقاقی ها از اشک گل لاله پیوستن دریاها من لحظه ی دیدارم تو وقت گذشتن ها تو زخمه ی هر سازی من ناله ی رفتن ها در ساکت چشمانت فریاد شکستن ها من زائر درگاهت تو اوج رسیدن ها