یه دیواره یه دیواره یه دیواره
یه دیواره که پشتش هیچی نداره
توکه دیوارو پوشیدن سیه ابرون
نمیاد دیگه خورشید از توشون بیرون
یه پرندست یه پرندست یه پرندست
یه پرندست که از پرواز خود خسته ست
بن بالشو بستن دست دیروزا
نمیاد دیگه حتی به یادش فردا
...
یه روز یه خونه ای بود که تابستونا
روی پشتبومش ولو میشد خورشید
درخت انجیر پیری که تو باغ بود
همۀ کودکی های مرا می دید
یه آوازه یه آوازه یه آوازه
یه آوازه که تو سینم شده انبار
یه اشکیه که می چکه روی گیتار
به این ها عاقبت کی گیرد این کار
...
یه روز یه خونه ای بود که تابستونا
روی پشتبومش ولو میشد خورشید
درخت انجیر پیری که تو باغ بود
همۀ کودکی های مرا می دید
یه مردابه یه مردابه یه مردابه
یه مردابه توی تن از فراموشی
یه چراغی که میره رو به خاموشی
نگردد شعله ور بیهوده می کوشی