ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود..م اومست من خمار بود....م محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبا..ن خود محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبان خووود ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود...م اومست من خمار بود...م بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود ديشب مهمان يار بودم اومست من خمار بودم شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م
ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود..م اومست من خمار بود....م محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبا..ن خود محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبان خووود ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود...م اومست من خمار بود...م بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود ديشب مهمان يار بودم اومست من خمار بودم شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م
ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود..م اومست من خمار بود....م محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبا..ن خود محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبان خووود ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود...م اومست من خمار بود...م بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود ديشب مهمان يار بودم اومست من خمار بودم شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م
ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود..م اومست من خمار بود..م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود..م اومست من خمار بود....م محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبا..ن خود محبت خانهء جانم نمود تازه می افشااااد تنی ویرانم آباد کرد به شیرینی لبان خووود ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهماان يار بود...م اومست من خمار بود...م بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود بهار شد بستر سردم ز گرمیی نفس های...ش سر پایش سفر کردم به دنبال لبان خوود ديشب مهمان يار بودم اومست من خمار بودم شراب چشم أو خردم به تير مژه اش مردم ز باغ سبز عریانش گلی افسونگری چیدم ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م ديشب مهمان يار بود...م اومست من خمار بود...م