سرانگشتای دستم پینه بسته
واسم مونده همین دستای خسته
چه شبها که نشستم تا سپیده
با چوب از بدنت پیکره ساختم
منی که به حریم تو حرامم
زدم تکیه به اندیشه سرکش
تا پیچ و خم جسمتو شناختم
Music
Ready 1:41 (2:14 Live)
فرستادم من اون پیکر چوبی
برای تو که میگفتن چه خوبی
اونو از پنجره انداختی بیرون
تمام هستیام رو کردی ویرون
تو رو برداشتم با دست خسته
با روحی عاصی و در هم شکسته
تو رو با دل خون به مرز نابودی رسوندم
تو رو گریه کنون میون آتیشا نشوندم
نشستم تا ببینم سوختنت رو
ببینم بیقراری تنت رو
سرانگشتای دستم پینه بسته
واسم مونده همین دستای خسته
چه شبها که نشستم تا سپیده
با چوب از بدنت پیکره ساختم
منی که به حریم تو حرامم
زدم تکیه به اندیشه سرکش
تا پیچ و خم جسمتو شناختم
سرانگشتای دستم پینه بسته
واسم مونده همین دستای خسته
سرانگشتای دستم پینه بسته ….