تو دانی کاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
سوی بهرام این جاوید خون آشام
سوی ناهید این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
که می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
سوی اینها و آنها نیست
سوی اینها و آنها نیست
به سوی پهندشت بی خداوندیست
که با هر جنبش نبضم
هزاران اخترش پژمرده و پرپر به خاک افتد
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بگذاریم